بعدِ صبحانه ابروهايش بالا رفت. دنبال كيفش روي صندلي كناري گشت. درش باز بود. پاكت سيگارش را درآورد.
با چشمهاي مهربان تعارف كرد: - سيگار؟
ماتِ اداهايش، لبخند زدم : - نه!
يكي گذاشت كنار لبش. گوشهء ديگر لبش گفت: - " هر وخ بعد ِ صبونه دلت سيگارخواس،... -"خــواس" را كشيده و دلبرانه گفت
– كبريت زد، نگرفت.
كبريت دوم گرفت.
جمله اش را تمام كرد: - ...بدون كه سيگاري شدي!"
خنديديم، خنده اش رفت پشت ِدود غليظ اولين پك كه صورتش را هم از من گرفت.
آخرين جرعهء چاي صبحانه كه از ته ليوان سرازير شد روي زبانم، ديدم شانزده سال است
بعدِ صبحانه به او فكر مي‌كنم.


کتایون آموزگار


برچسب‌ها: <-TagName->
| دو شنبه 2 آبان 1390برچسب:داستانک زیبا,داستان,داستانک, | | 22:43 | | bahar | | |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
Template : Torobche.com

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
لینک های ویژه
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان bahar و آدرس bahar1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک های کاربردی
امکانات وبلاگ

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 31
بازدید هفته : 62
بازدید ماه : 60
بازدید کل : 48551
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 84
تعداد آنلاین : 1

دنياي كد آهنگ پسر جهنمي

مرجع کد آهنگ